بدون عنوان
دخترم امروز ١٧مهر
روزی که قرار بود تورو تو آغوش بگیرم روزی قرار بود بعد از تحمل دردها زل بزنم تو چشمات و همه ی سختس هارو فراموش کنم
روزی که باید به همه زنگ میزدیم و خبر اومدنت رو میدادیم و از شادی لبریز میشدیم
اما حالا ١٧مهر و من تنها تو خونه ام
تنهام با خدای خودم
با مهربون خدایی که تو الان تو آغوششی
میدونی عزیزدلم
هم دلم غم داره هم میگم حتمن صلاح خدا در این بوده که تو زود بری
فقط ترسم ازینه که من مقصر باشم تو نبودنت
میترسم من با بدیهام باعث شده باشم که خدا تو رو ازم بگیره.تا اینجوری تنبیهم کنه. چون تو باارزشترین چیز تو دنیا برام بودی. وقتی اینجوری فکر میکنم میگم کاش فلان کاررو نمیکردم تا خدا اینجوری چوبم نمیزد. تا تو طفل معصومم قربانی هوسهای من نمیشدی
برام دعا کن دخترم...
دعا کن خدا مامانت رو ببخشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی